معنی جست و جو

حل جدول

جست و جو

کاوش، استفسار، بررسی، پژوهش، تجسس، تفتیش، تفحص


جست

پرش


جست و خیز.

شلنگ و تخته

ترکی به فارسی

جست

جسد

فرهنگ عمید

جست

=جَستن
جست‌وخیز: پرش، جهیدن و خیز برداشتن،

=جُستن

مترادف و متضاد زبان فارسی

جست

پرش، جهش، خیز

فارسی به عربی

جست

ارجاع، صندتق النفایات، قفزه


جو

جو، حبوب، شعیر

فرهنگ فارسی هوشیار

جست

جهیدن، پریدن تفحص کردن، جستن تفحص کردن، جستن


جست و خیز

(اسم) جستن و خیز برداشتن پرش.


جو

میان آسمان و زمین، اتمسفر، جو هر چیز، داخل هر چیز

خواص گیاهان دارویی

جو

جو وسوپ آن تب بر است. سوپ جو تشنگی وعطش وغلیان خون را برطرف می کند. آب جو پخته با سرکه برای مبتلایان به بیماری های آکنه، اگزما و حساسیت ها مفید است. (به صورت مالیدنی). آب جو داروی سینه است البته آب جو برای معده مفید نیست و سرد است.

گویش مازندرانی

جو

جو

تعبیر خواب

جو

جو درخواب دیدن، مال بود، که آسان به دست آید و جو فروش به خواب دیدن، مردی است که دنیا را بر دین اختیار کند. - امام جعفر صادق علیه السلام

معادل ابجد

جست و جو

478

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری